پارت ۱ فن فیک میتسویا

از زبان میتسویا*
داشتم میرفتم مدرسه که ی دختره رو دیدم چتری هاش بلند بود و اونا رو ی طرف صورتش ریخته بود و اونا به رنگ زرد بودن و بقیه ی موهاش مشکی و با ی هودی داشت انگار میرفت مدرسه عجیبه ولی هیکل خوبی واسه ی مدل شدن داره ... بعد مدرسه شد فهمیدم چه بلای قراره سر دراکن بیاد و رفتم با تاکمیچی دراکن رو پیدا کردیم خیلی خلاصه مایکی هم اومد و دعوا شروع شد
) تا اینجا تغریبا به جز قسمت اول مثل انیمه هست *(
ی دختر: یادم نمیاد گنگم بدون خبر من بره دعوا و از همه بد تر بخواد جر زنی هم کنه و از اسلحه استفاده کنه
همه ی گنگ رو به رو وایسادن هانما دختره رو نگاه کرد اون دختره سیگارش رو خواموش کرد همه انگار ترسیده باشن رفتن عقب
هانما : حق نداری وسط دعوا دخالت کنی

یهو هنما ی لگد خورد تو صورتش و بیهوش رو زمین افتاد انقدر سریع و قوی بود که م ندیدیمش
دختره : تو هم حق نداری رو حرف رئیست حرف بزنی شوجی
اون رفت جلوی مایکی خواست لگد بهش بزنه که دختره با ی دستش پای مایکی رو گرفت و کلاه هودیش افتاد بعد پای مایکی رو پرت کرد عقب که خود مایکی هم اومد عقب ... دختر بود ؟ ... همون دختر صبحیه
تاکمیچی: چطور؟
دختره : نفس عمیق * از طرف گنگم ازتون معذرت میخوام ... واقعا بچه های نفهمین بیاین دفه ی بعدی دعوا رو عادلانه و ی جای بهتر با شرایط بهتر برگذار کنیم و ...
برگشت سمت کیساکی که بالا سر هانما بود
دختره : خودم میدونم بعدا با شما دوتا چطوری بر خورد کنم

په: اما
دختره: کسی هست اینجا با تصمیم من مشکلی داشته باشه

په: من مشکل دارم
دختره : درسته ... ببین میدونم چه اتفاقی سر اون دوستت و دوست دخترش اومده و میدونم کی این کارو انجام داده ولی بدون تو هم با ضرب و شخم جلوی دوتا دختر که معلومه دنبال دوست پسراشون اومدن نمیتونی کاری پیش ببری و اینطوری تو چه فرقی با اون عوضیا داری
په اشکش در اومد
دختره : اینکه تو بخوای به خاطر ی انتقام به گنگت خیانت کنی درست نیست و راجب سر دسته هم فردا آزاد میشه بهتره خوشحال باشی
هانما : دخالت نکنی چیزی ازت کم میشه میا ؟
میا : چیزی گفتی ؟
میا : بیخیال... مایکی اگه درست گفته باشم ... از آشنایی باهات خوشحالم ... حالا ... همه هری خونشون
اینو رو به گنگ خودش گفت دیدم فقط هانما مونده
میا : پاشو تن لشتو جمع کن شانس آوردم مامان منو فرستاد دنبالت
مایکی : تو رئیس گنگ ...
میا : اره ... اره منم ‌‌... فکر نکردین که این دراز باشه ؟
دختره دقیقا هم قد من بود ... چشماش خیلی روشن بودن ... معلومه ژاپنی نبود ... چشماش زرده زرد بود و مردمکش یکم ریز که ترسناکش میکرد ... ی سیگار در آورد و با فندک روشنش کرد
هانما : منم میخوام
میا : برو برای خودت بخر
تاکمیچی: وایسا تو خواهر هانما سانی!
#توکیو ریونجرز
دیدگاه ها (۲)

پارت ۲

پارت ۱۴

پارت ۱۳

سلور از کیه نگران من میشه *_*

برادرای هایتانی پارت ۵

#قاتل_منBitaRrrrپارت ۵مایکی:"هوم! همینی که شنیدی!"میتسویا کا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط